عضو هیأت علمی گروه حقوق خصوصی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری
چکیده
زمینه و هدف: یکی از اعمال حقوقی که موکل میتواند آن را انجام دهد، عزل وکیل است و در عوض، وکیل نیز میتواند استعفاء دهد با این حال، وکالت دادن به دیگری برای عزل وکیل از سوی موکّل و یا استعفاء از سوی وکیل در فقه و حقوق مدنی، مورد ابهام است. مواد و روشها: این تحقیق از نوع نظری بوده روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی میباشد و روش جمعآوری اطلاعات بصورت کتابخانهای است و با مراجعه به اسناد، کتب و مقالات صورت گرفته است. ملاحظات اخلاقی: در تمام مراحل نگارش پژوهش حاضر، ضمن رعایت اصالت متون، صداقت و امانتداری رعایت شده است. یافتهها: برخی فقها بدون اینکه متعرض امکان توکیل در عزل وکیل یا استعفای او شده باشند، ماهیت عزل را فسخ وعدهای دیگر، آن را رجوع از اذن معرفی نمودند و گروهی دیگر، ضمن اعلام اصل قابلیت توکیل اعمال حقوقی، فسخ و رجوع را اصولاً در زمرۀ امور قابل توکیل به شمار آوردند. نتیجهگیری: اگرچه امکان توافق صریح در توکیل برای عزل را میتوان از دیدگاههای فقهی و دکترین مبتنی بر قانون مدنی، استنباط نمود ولی دادن اجازۀ تعیین وکیل به دیگری، مستلزم توکیل در عزل و استعفای وکیل نیز نمیباشد و در این مورد باید از قرائن موجود در قرارداد وکالت آن را استنباط نمود.